s-shop
از هر دری سخنی
درباره وبلاگ


از اینکه با نظرات سازنده تون ما رو در بهبود وبلگ یاری میکنید ازتون ممنونم
نويسندگان
ازدواج مرد هندی با دختر نوجوانش !+عکس

پلیس کلکته هند اعلام کرد که یک روستایی در شرق هند با دختر نوجوان خود ازدواج کرده است.



ادامه مطلب ...

پیرمرد 83 ساله ایرانی صاحب فرزند شد +عکس همسر و فرزند
 

 



ادامه مطلب ...
چه ازدواج کرده باشید، چه نکرده باشید، حتما این را بخوانید!
 

وقتی آن شب از سر کار به خانه برگشتم، همسرم داشت غذا را آماده می‌کرد، دست او را گرفتم و گفتم، باید چیزی را به تو بگویم. او نشست و به آرامی مشغول غذا خوردن شد. غم و ناراحتی توی چشمانش را خوب می‌دیدم.
یکدفعه نفهمیدم چطور دهانم را باز کردم. اما باید به او می‌گفتم که در ذهنم چه می‌گذرد. من طلاق می‌خواستم. به آرامی موضوع را مطرح کردم. به نظر نمی‌رسید که از حرفهایم ناراحت شده باشد، فقط به نرمی پرسید، چرا؟
از جواب دادن به سوالش سر باز زدم. این باعث شد عصبانی شود. ظرف غذایش را به کناری پرت کرد و سرم داد کشید، تو مرد نیستی! آن شب، دیگر اصلاً با هم حرف نزدیم. او گریه می‌کرد. می‌دانم دوست داشت بداند که چه بر سر زندگی‌اش آمده است. اما واقعاً نمی‌توانستم جواب قانع‌کننده‌ای به او بدهم. من دیگر دوستش نداشتم، فقط دلم برایش می‌سوخت.
با یک احساس گناه و عذاب وجدان عمیق، برگه طلاق را آماده کردم که در آن قید شده بود می‌تواند خانه، ماشین، و 30% از سهم کارخانه‌ام را بردارد. نگاهی به برگه‌ها انداخت و آن را ریز ریز پاره کرد. زنی که 10 سال زندگیش را با من گذرانده بود برایم به غریبه‌ای تبدیل شده بود. از اینکه وقت و انرژیش را برای من به هدر داده بود متاسف بودم اما واقعاً نمی‌توانستم به آن زندگی برگردم چون عاشق یک نفر دیگر شده بودم. آخر بلند بلند جلوی من گریه سر داد و این دقیقاً همان چیزی بود که انتظار داشتم ببینم. برای من گریه او نوعی رهایی بود. فکر طلاق که هفته‌ها بود ذهن من را به خود مشغول کرده بود، الان محکم‌تر و واضح‌تر شده بود.
روز بعد خیلی دیر به خانه برگشتم و دیدم که پشت میز نشسته و چیزی می‌نویسد. شام نخورده بودم اما مستقیم رفتم بخوابم و خیلی زود خوابم برد چون واقعاً بعد از گذراندن یک روز لذت بخش با معشوقه جدیدم خسته بودم. وقتی بیدار شدم، هنوز پشت میز مشغول نوشتن بود. توجهی نکردم و دوباره به خواب رفتم.
صبح روز بعد او شرایط طلاق خود را نوشته بود: هیچ چیزی از من نمی‌خواست و فقط یک ماه فرصت قبل از طلاق خواسته بود. او درخواست کرده بود که در آن یک ماه هر دوی ما تلاش کنیم یک زندگی نرمال داشته باشیم. دلایل او ساده بود: وقت امتحانات پسرمان بود و او نمی‌خواست که فکر او بخاطر مشکلات ما مغشوش شود.
برای من قابل قبول بود. اما یک چیز دیگر هم خواسته بود. او از من خواسته بود زمانی که او را در روز عروسی وارد اتاقمان کردم به یاد آورم. از من خواسته بود که در آن یک ماه هر روز او را بغل کرده و از اتاقمان به سمت در ورودی ببرم. فکر می‌کردم که دیوانه شده است. اما برای اینکه روزهای آخر با هم بودنمان قابل‌تحمل‌تر باشد، درخواست عجیبش را قبول کردم.
درمورد شرایط طلاق همسرم با معشوقه‌ام حرف زدم. بلند بلند خندید و گفت که خیلی عجیب است. و بعد با خنده و استهزا گفت که هر حقه‌ای هم که سوار کند باید بالاخره این طلاق را بپذیرد.
از زمانیکه طلاق را به طور علنی عنوان کرده بودم من و همسرم هیچ تماس جسمی با هم نداشتیم. وقتی روز اول او را بغل کردم تا از اتاق بیرون بیاورم هر دوی ما احساس خامی و تازه‌کاری داشتیم. پسرم به پشتم زد و گفت اوه بابا رو ببین مامان رو بغل کرده. اول او را از اتاق به نشیمن آورده و بعد از آنجا به سمت در ورودی بردم. حدود 10 متر او را در آغوشم داشتم. کمی ناراحت بودم. او را بیرون در خانه گذاشتم و او رفت که منتظر اتوبوس شود که به سر کار برود. من هم به تنهایی سوار ماشین شده و به سمت شرکت حرکت کردم.
در روز دوم هر دوی ما برخورد راحت‌تری داشتیم. به سینه من تکیه داد. می‌توانستم بوی عطری که به پیراهنش زده بود را حس کنم. فهمیدم که خیلی وقت است خوب به همسرم نگاه نکرده‌ام. فهمیدم که دیگر مثل قبل جوان نیست. چروک‌های ریزی روی صورتش افتاده بود و موهایش کمی سفید شده بود. یک دقیقه با خودم فکر کردم که من برای این زن چه کار کرده‌ام.
در روز چهارم وقتی او را بغل کرده و بلند کردم، احساس کردم حس صمیمیت بینمان برگشته است. این آن زنی بود که 10 سال زندگی خود را صرف من کرده بود. در روز پنجم و ششم فهمیدم که حس صمیمیت بینمان در حال رشد است. چیزی از این موضوع به معشوقه‌ام نگفتم. هر چه روزها جلوتر می‌رفتند، بغل کردن او برایم راحت‌تر می‌شد. این تمرین روزانه قوی‌ترم کرده بود!
یک روز داشت انتخاب می‌کرد چه لباسی تن کند. چند پیراهن را امتحان کرد اما لباس مناسبی پیدا نکرد. آه کشید و گفت که همه لباس‌هایم گشاد شده‌اند. یکدفعه فهمیدم که چقدر لاغر شده است، به همین خاطر بود که می‌توانستم اینقدر راحت‌تر بلندش کنم.
یکدفعه ضربه به من وارد شد. بخاطر همه این درد و غصه‌هاست که اینطور شده است. ناخودآگاه به سمتش رفته و سرش را لمس کردم.
همان لحظه پسرم وارد اتاق شد و گفت که بابا وقتش است که مامان را بغل کنی و بیرون بیاوری. برای او دیدن اینکه پدرش مادرش را بغل کرده و بیرون ببرد بخش مهمی از زندگیش شده بود. همسرم به پسرمان اشاره کرد که نزدیکتر شود و او را محکم در آغوش گرفت. صورتم را برگرداندم تا نگاه نکنم چون می‌ترسیدم در این لحظه آخر نظرم را تغییر دهم. بعد او را در آغوش گرفته و بلند کردم و از اتاق خواب بیرون آورده و به سمت در بردم. دستانش را خیلی طبیعی و نرم دور گردنم انداخته بود. من هم او را محکم در آغوش داشتم. درست مثل روز عروسیمان.
اما وزن سبک‌تر او باعث ناراحتیم شد. در روز آخر، وقتی او را در آغوشم گرفتم به سختی می‌توانستم یک قدم بردارم. پسرم به مدرسه رفته بود. محکم بغلش کردن و گفتم، واقعاً نفهمیده بودم که زندگیمان صمیمیت کم دارد. سریع سوار ماشین شدم و به سمت شرکت حرکت کردم. وقتی رسیدم حتی در ماشین را هم قفل نکردم. می‌ترسیدم هر تاخیری نظرم را تغییر دهد. از پله‌ها بالا رفتم. معشوقه‌ام که منشی‌ام هم بود در را به رویم باز کرد و به او گفتم که متاسفم، دیگر نمی‌خواهم طلاق بگیرم.
او نگاهی به من انداخت، تعجب کرده بود، دستش را روی پیشانی‌ام گذاشت و گفت تب داری؟ دستش را از روی صورتم کشیدم. گفتم متاسفم. من نمی‌خواهم طلاق بگیرم. زندگی زناشویی من احتمالاً به این دلیل خسته‌کننده شده بود که من و زنم به جزئیات زندگیمان توجهی نداشتیم نه به این دلیل که من دیگر دوستش نداشتم. حالا می‌فهمم دیگر باید تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روی او را در آغوش گرفته و از اتاق خوابمان بیرون بیاورم. معشوقه‌ام احساس می‌کرد که تازه از خواب بیدار شده است. یک سیلی محکم به گوشم زد و بعد در را کوبید و زیر گریه زد. از پله‌ها پایین رفتم و سوار ماشین شدم. سر راه جلوی یک مغازه گل‌فروشی ایستادم و یک سبد گل برای همسرم سفارش دادم. فروشنده پرسید که دوست دارم روی کارت چه بنویسم. لبخند زدم و نوشتم، تا وقتی مرگ ما را از هم جدا کند هر روز صبح بغلت می‌کنم و از اتاق بیروم می‌آورمت.
شب که به خانه رسیدم، با گلها دست‌هایم و لبخندی روی لبهایم پله‌ها را تند تند بالا رفتم و وقتی به خانه رسیدم دیدم همسرم روی تخت افتاده و مرده است! او ماه‌ها بود که با سرطان می‌جنگید و من اینقدر مشغول معشوقه‌ام بودم که این را نفهمیده بودم. او می‌دانست که خیلی زود خواهد مرد و می‌خواست من را از واکنش‌های منفی پسرمان بخاطر طلاق حفظ کند. حالا حداقل در نظر پسرمان من شوهری مهربان بودم.
جزئیات ریز زندگی مهمترین چیزها در روابط ما هستند. خانه، ماشین، دارایی‌ها و سرمایه مهم نیست. اینها فقط محیطی برای خوشبختی فراهم می‌آورد اما خودشان خوشبختی نمی‌آورند.
سعی کنید دوست همسرتان باشید و هر کاری از دستتان برمی‌آید برای تقویت صمیمیت بین خود انجام دهید.
 

شرکت یک دو جنسیتی در رقابت های ملکه زیبایی کانادا +عکس
 

آنچه رقابت‌های امسال انتخاب ملکه زیبایی را متفاوت جلوه داده است شرکت یک پسر دختر شده‌ای است که در پی شکست در ورود به مرحله پایانی به شدت گریه کرد. جینا تالاکووا توانست بین 12 رقابت کننده تا مرحله حساس مسابقه انتخاب ملکه زیبایی پیش رود اما از رسیدن به دور بعدی بازماند.

او اولین دو جنسیتی است که در چنین رقابت‌هایی شرکت می‌کند. جینّا تالاکووا 23 سال پیش پسر به دنیا آمد. چهار پنج ساله بود که خانواده‌اش دریافتند که پسرشان، وضع متفاوتى دارد.

با مشورت پزشکان به مدت 10 الى 12 سال تحت درمان هورمونى قرارش دادند. در 19 سالگى عمل جراحى تغییر جنسیت بر او انجام شد. اما 2 سال گذشت تا توانست در 21 سالگى شناسنامه اى با عنوان «خانم» بگیرد. این مسابقات در شهر تورنتوى کانادا برگزار شد. چنین مسابقه اى همه ساله در سطح کانادا غالباً بیش از 100 میلیون تماشاگر داشته که در امریکا و کانادا جزئیات آن را از طریق تلویزیون‌ها دنبال مى کنند. در رقابت‌های امسال همچنین 4 دختر عرب نیز شرکت داشتند که از بین آن‌ها مجد السعودی که یک اردنی تبار است توانست به عنوان دوم دست یابد.

گفتنی در این مسابقات یک دختر ایرانی تبار به نام سحر بی نیاز به مقام اول دست یافت.

جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 3:28 :: نويسنده : H.R.3069
عروسی مجلل جوانترین عروس انگلستان +عکس
 
       عروس انگلستان دختری است که در سن 16 سالگی عروس شده است.

"دانیله موگان" در سن 16 سالگی و درست 1 روز بعد از رسیدن به سن قانونی در یک مراسم کاملا مجلل 50 هزار پوندی با یک پسر 21 ساله ازدواج کرد. او لباس عروس الماس نشان با دنباله 1 متری به تن داشت و به همراه ساقدوشهایش در یک لیموزین کاملا تجملی به مراسم عروسی در کلیسا رفت. او برای این مراسم با پرداخت 1 هزار پوند به یک مرکز آرایشی خود را برنزه کرده بود.
او در مصاحبه اش با خبرنگاران گفته است از اینکه ازدواج کرده بسیار خوشحال و هیجان زده است . او از همسرش تعریف کرده و گفته وی بسیار خوش اخلاق است و شخصیت فوق العاده ای دارد و همیشه شاد و خندان است واز اینکه با او ازدواج کرده و از این به بعد باید مثل یک زن خانه دار به همه امور منزل بپردازد بسیار شاد است.

 

 

 

 

 

 

گفتنی است داماد به اتهام سرقت چندی پیش دادگاهی شده است که حکم این دادگاه هنوز صادر نشده است و اگر او در این دادگاه مجرم شناخته شود این زوج خوشبخت مجبورند برای مدتی از هم دور باشند چرا که داماد 21 ساله مجبور است به زندان برود.

 

منبع:پرداد

جنجال عکس های برهنه بازیگر زن پاکستانی روی جلد مجله + عکس
 
 این بار نوبت به هنرپیشه پاکستانی است که جنجال ساز شود با این تفاوت که وینا مالیک اعتقاد دارد که مجله FHM عکسها را دستکاری کرده است.

 بر روی شماره دسامبر مجله FHM هند عکسی از وینا مالیک هنرپیشه پاکستانی قرار داده شده است که باعث جنجال فراوانی شده است ولی وی علیرغم دفاع از انتشار عکسش بر روی جلد مجله اعتقاد دارد که عکس اصلی نیمه برهنه بوده ولی مجله با دستکاری کردن آنها را تمام عریان کرده است.

وی ضمن تقاضای دو میلیون دلار غرامت از مجله عنوان کرد که پولی بابت انتشار این عکسها دریافت نکرده است و ضمنا پیشنهادات دیگری برای گرفتن عکسهای عریان را رد کرده است او به بی بی سی گفت که فقط نیمه بالای بدنش عریان بوده و ضمنا آن را با دست پوشانده است.

وی اضافه کرد من از گرفتن عکسهای جسورانه خوشم می آید اما عکس برهنه نگرفتم! و اکنون اینجا هستم تا حقیقت معلوم شود.

من به کسی اجازه نمیدهم که روسری ، شلوار و … را حذف کند . اگر قصد چنین کاری داشته باشم خودم انجام میدهم! و انکارش نیز نمیکنم.

در پاسخ به این حرفها سردبیر نشریه اعلام کرد که از تمام جریان گرفتن فوتوشاتهای فیلمهای ویدئویی موجود است که نشان میدهد تصاویر دستکاری نشده است خالکوبی روی بازوی وینا ISI که علامت اختصاری سازمان اطلاعاتی ارتش پاکستان است نیز جنجال آفرین شده است.

سردبیر نشریه به بی بی سی میگوید که این کار ایده من بود و وینا استقبال کرد و از ما خواست که با حروف درشت ان را بنویسیم . قصد ما یک شوخی بود چون در اینجا ضرب المثلی هست که زمانی که کارها خراب میشود میگویند کار ، کار آی اس آی است.

وینا مالیک در مصاحبه با بی بی سی به عصبانیت پدرش اشاره کرد و گفت که : آنها خانواده من هستند و من آنها را دوست دارم و وقتی آبها از آسیاب افتاد به سراغ آنها میروم و آنها رو متقاعد میکند. اما چیزی که این جنجال ها را پیچیده تر کرد افشاگری امروز یک روزنامه هندی بود.

وی به نقل از یکی از طراحان مد اعلام کرد که چند روز قبل از انتشار مجله عکاس این مجله به من گفته که منتظر یک جنجال باشید.

وی به نقل از عکاس مجله گفته است که عکس ها دستکاری شده است ولی این کار با موافقت و هماهنگی با وینا مالیک انجام شده و از قبل برنامه ریزی شده است.

 

منبع: مرز نیوز

مردی که با پوشش کنتور نویس به زنان تنها در خانه تجاوز می کرد+عکس
 
غلامرضا سلطان‌پور در گفت‌وگو با خبرنگاران اظهار کرد: عوامل پلیس آگاهی شهرستان مرند در پی اطلاع از اقدام به ورود به عنف شخص ناشناسی به منازل مردم با جعل عنوان مامور کنتورنویس اداره گاز، موضوع را در دستور کار خود قرار دادند.وی افزود: عوامل یگان مذکور تحقیقات جامعی را آغاز کردند و در این میان زنی با مرکز فوریت‌های 110 تماس یافته و اعلام داشت فردی به بهانه مذکور وارد خانه وی شده و در حین درگیری با مرد شرور، وی تلفن همراهش را گرفته و از محل متواری شده است.سلطان‌پور افزود: با ردگیری گوشی موبایل مسروقه شخصی به نام “ر-م” 29 ساله در یکی از روستاهای شهرستان شناسایی و با هماهنگی مقام قضایی دستگیر و به آگاهی دلالت شد.
وی تصریح کرد: متهم که در ابتدا تمام اتهامات وارده را انکار می‌کرد نهایتاً با مواجه حضوری به اقدامات خود اعتراف و اظهار داشته که با استفاده از عنوان ثبت کنتور به منازل مردم وارد و در صورت مواجه با زنان تنها قصد تجاوز به عنف می‌کرده و در چند مورد نیز موفق بوده است.
سلطان‌پور افزود: در این خصوص تعداد 19 فقره شکایت اعلام شده و با بازسازی صحنه‌ها همگی مورد تایید قرار گرفته است و تعدادی نیز برای حفظ آبروی خود تا کنون شکایتی نکرده و به مرکز 110 نیز اطلاع نداده‌اند.
فرمانده انتظامی شهرستان مرند ضمن هشدار به شهروندان به حساسیت بیشتر به موارد مشابه اعلام کرد که مرکز فوریت‌های پلیسی 110 به طور شبانه روزی آماده پاسخگویی به نیازهای مردم است و همکاری مردم، پلیس را در مقابله با موارد مشابه یاری خواهد داد.

 

منبع: فارس

 

جمعه 5 خرداد 1391برچسب:, :: 3:17 :: نويسنده : H.R.3069
زنی که بدون لباس در خیابانها قدم میزد +عکس
“ماریا جوهانسون” نام خانمی است که هفته گذشته بدون بالاپوش در خیابانهای نیویورک قدم میزد. و باعث تعجب همگان شد. او انگیزه اش را از انجام این کار یادآوری قانونی اعلام کرد که در سال 1992 به تصویب رسید و طبق آن زنان در مورد لباس پوشیدن با مردان دارای حقوق مساوی هستند و هرجا مردان بتوانند لباس را از تن در بیاورند زنان هم اجازه دارند لباس به تن نکنند. خیلی ها از این خانم با موبایل و دوربین فیلم گرفتند و این فیلمها خیلی سریع در سراسر دنیای مجازی پخش شد و بینندگان زیادی هم داشت.

وی در این رابطه میگوید: مردم هنوز به دیدن چنین صحنه هایی در فرهنگ ما عادت نکرده اند اما این حرکت آنان برای من خیلی حمایتگر بود چراکه باعث شد همه بدانند که چه اتفاقی در حال رخ دادن است و این قانون دوباره به همه یادآوری شد و من ازآنها بخاطر این حمایت سپاسگذارم.

 

 

 

منبع: پرداد

پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:20 :: نويسنده : H.R.3069
پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:20 :: نويسنده : H.R.3069
پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:14 :: نويسنده : H.R.3069
ازدواج رایج دختران کم سن و سال در عربستان
 


ادامه مطلب ...
پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 1:8 :: نويسنده : H.R.3069
اتفاق بسیار جالب در دیدار استانی رئیس جمهور
 


ادامه مطلب ...
پنج شنبه 6 ارديبهشت 1398برچسب:, :: 23:58 :: نويسنده : H.R.3069
گزارشی تکان دهنده از ختنه زنان!
حدود یکصد هزار زن در انگلستان بطور غیر قانونی توسط پزشکان ختنه می شوند. این کار علی رغم میل آنها انجام می گیرد و حتی در میانشان دختران ده ساله نیز به چشم می خورد.


ادامه مطلب ...
چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, :: 18:43 :: نويسنده : H.R.3069

جنیفر لوپز و خواهران زشتش!+تصاویر

 
 
 
 


ادامه مطلب ...
یک شنبه 3 ارديبهشت 1398برچسب:, :: 16:16 :: نويسنده : H.R.3069
                                   طالع بینی ازدواج برای دختران مجرد

فروردین : انتظار به پایان رسید و بعد از سالها انتطار و فراز و نشیب و غم و غصه و اشک و نا امیدی، به زودی ازدواج می کنی و به خانه بخت می روی، اما شب عروسی هنگام صرف شام برق می رود و داماد فرار می کند.

 



ادامه مطلب ...
 
        دختر بودن یعنی تمام عمر پای آینه بودن !

دختر بودن یعنی پنکیک زدن به جای صورت شستن !

...



ادامه مطلب ...
شنبه 2 ارديبهشت 1398برچسب:, :: 22:21 :: نويسنده : H.R.3069

1) خانم هایی که موهایشان را از پشت گوش هایشان محکم می بندند، انسان هایی گوشه گیر هستند که اغلب میل به عزلت و تنهایی دارند، این ها به راحتی نسبت به دیگران اطمینان نمی کنند.
 


ادامه مطلب ...
پيوندها
  • s-shop
  • wmmer
  • عشق تنها
  • میکده دل
  • ردیاب خودرو

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان s-shop و آدرس s-shop.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 34
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 37
بازدید ماه : 323
بازدید کل : 15117
تعداد مطالب : 109
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


Google PageRank Checker Powered by  MyPagerank.Net

نام شما :
ايميل شما :
نام دوست شما:
ايميل دوست شما:

Powered by 20Tools
مشاهده و دریافت کد